در ۲۱ مرداد ۱۳۹۱ (۱۱ اوت ۲۰۱۲ میلادی)، دو زمینلرزه پیدرپی، زله اول در ساعت ۱۶:۵۳ با بزرگای گشتاوری Mw=6.4 در فاصله ٢٣ کیلومتری غرب اهر و زله دوم در ساعت ۱۷:۰۴ با بزرگای گشتاوری Mw=6.3 در٣٠ کیلومتری اهر و حدود ۵٠ کیلومتری شمال شرق تبریز، موجب تلفات جانی و خسارت مالی و هراس مردم در پهنه رومرکزی در استان آذربایجان شرقی شد. این زلهها دارای ژرفای کانونی حدود ١٠ کیلومتر و سازوکار امتدادلغز بودند. تلفات جانی ٣٠۶ کشته و ٣٠٣٧ مجروح (بر اساس آمار وزیر بهداشت و درمان، بر مبنای گزارش دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان شرقی) و ١٢٠ هزار نفر جمعیت تحت تاثیر رخداد و خرابی در روستاهای پهنه رومرکزی در محدوده اهر و ورزقان و همچنین هریس گزارش شد. هراس مردم موجب استقرار در محدوده هوای باز در شهرهای مذکور و همچنین شهر تبریز شد. بیشترین تلفات انسانی از روستاهای «باجه باج»، «گوردره» و «دبنو» و همچنین شهر «ورزقان» گزارش شده است. این زمینلرزه در شهرهای تبریز، مرند، بستانآباد، صومعهسرا، اردبیل، بوکان، آستارا، خوی، سلماس، پارسآباد مغان، شبستر، مشکینشهر، سلماس، رشت، مهاباد، بناب، ارومیه، ممقان، هادیشهر، بوکان، مراغه، میانه، میاندوآب نیز احساس شد. خرابیهای ناشی از زله بهدلیل وضعیت خاص زمینشناسی بویژه برای سه شهر «اهر»، «ورزقان» و «هریس» بیشتر بوده است.
من به اتفاق دوستان وآشنا ها ، برای کمک به مردم زله زده ورزقان راهی این شهرشدیم . دوروستای باجه باج و گوردره به شدت آسیب دیده بودند .فقط به روستای باجه باج رفتیم . روستای گوردره رو نمیشد رفت .
مسیر ما که شکافی براثرزله ایجادشده بود
اهالی روستای باجه باج گفتند که این رودخانه که قبلا آب فراوانی داشت ، بعداززمین لرزه سبزشده بود وکم آب شده
بچه های مهربون روستای باجه باج
خانی که به دنبال زندگی بود عزیزم
بانویی روستایی که مارو دعوت به صرف چای کرد با همه دردش ولی شجاعت ومقاومتش برام ارزشمندبود چقدر مردم روستا نشین ، مهربان هستند
عه!!! خودم . اینجا ایستاده بودم ازجایی عکس می گرفتم پس لرزه شد . قلبم ایستاد . بی اختیار نشستم عینک آفتابیم رو هم به یکی ازبچه های روستا داده بودم . هم ترس هم نورخورشید نتیجه ش بهترازاین عکس نمیشه آخه چرا یهو عکس می گیرین ؟؟؟
واما دفتردستک دستم چیکارمی کنه؟ همه چیز رو یادداشت می کردم چیزهایی مردم نیاز داشتند ویا لحظه زله چه اتفاقی افتاد ؟
مهرسال 91 رفتیم روستا باجه باج ، که نوشت افزار ودفترو لباس براشون ببریم
خوب دختروپسرهای من ! ای من به فدای شما ها! دیگه بعد11 سال بچه هابزرگ شدند حتما درس خوندند و ازدواج کردند .چه آرزوهای قشنگی داشتند قطعا به آرزوشون میرسن من ایمان دارم!
بهمن سال 91 برف می بارید وما رفتیم روستای باجه باج تا وسایل گرمایشی ، بهداشتی ، لباس گرم وبرخی مایحتاج شنو درحدتوان به دستشون برسونیم
ای جون دلم ! چقدچهره معصوم ومهربونی داره
بچه ها درکانکس . چقدرنازودوست داشتنی هستند!؟
با یکی ازبانوهای روستایی حرف می زدیم که یهو عکس گرفتن ! خواستم بگم نگیر.شاید خانم خوب دوست نداشته باشه ولی بانوی مهربان روستا ی باجه باج بهم گفت عیب یوخدی / عیب نداره
خونه هایی درحال ساخت انگارمهندسم معرفی و دانلود کتاب دیوان اشعار فروغ فرخزاد من وزلزله ورزقان یک داستان واقعی معرفی کتاب های مناسب برای کودکان ۷ - ۹ سال